فصل عاشقی

اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست

فصل عاشقی

اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست

زیباترین بهانه زندگیم

زیباترین بهانه ی زندگیم
تو قشنگ ترین و بزرگترین هدیه خداوند به من هستی و من تا ابد وفادار و دوستدار تو خواهم بود ، توناب ترین غزل زندگی و تک ستاره مهربانی من هستی تو به من راز رویش لاله و کویر و با شقایق زیستن را اٌموختی وشعله های صداقت را به قلبم تاباندی ، دوستت دارم.
وقتی بیای می خوام واست یه تابی از گل بسازم *** از راه رودخانه نیا،می خوام برات پل بسازم
دل شکستم و می خوام به جات اسفنج بریزم ***  بگردونم دور سرت، قابل نداره عزیزم
با مژه هام می خوام بیام راه تو رو جارو کنم ***  برفای غربت و می خوام از رو نگات پارو کنم
من می خوام از چشمای تو وقت ملاقات بگیرم ***
  دوای عاشقیمو از معبد چشمات بگیرم
اسم قشنگ تو می خوام تو خاک گلدون بکارم ***  عکس تو لای قصه لیلی و مجنون بذارم
بارون بیاد باد بزنه اسم تو رو صدا کنه ******  هر کس دلش ناز می خواد از تو باید قرض کنه
می خوام واسه اومدنت تو کوچه مون گل بپاشم ****  فکر می کنی نگام کنن اگه که پیش تو باشم
می خوام بیام اٌسمون و زمین و شاهد بگیرم ****  از اون چشای روشنت قول مساعد بگیرم
می خوام رو طاق اٌرزوم یه چیزی گل کاری کنم ****اون چیزا که خواب دیدم این بار تو بیداری کنم
پنجره های رویام و دلم می خواد رنگ کنم **** یادم باشه تو رو دیدم باهات هماهنگ کنم
واست می خوام یه سایبون همین غروبی بسازم *****  برای یادگاریات صندوق چوبی بسازم
فکر می کنی با این کارا مردم بهم شک می کنن ** بازی می دن من و تو رو مثل عروسک می کنن

می سازم با همه چیت ، داری و نداری ****  از تاج من خوشت نیاد ، از رو سرت بر می داری  

                                                     ***   بگو از رو سرت بر می داری ***